هواپیماهای عراقی میچرخیدند و بمب میریختند. همه دنبال جانپناه بودند.
«حاجی! حاجی! بیا اینجا!»
فرمانده که فکر میکرد کسی زخمی یا شهید شده به سرعت آمد.
«بیزحمت سر این بز رو نگهدار بدوشمش!»
فرمانده و آقارضا به جان هم افتادند! انگشت فرمانده آسیب دید!
کلمات کلیدی: